* با کم شدن آدمها دور و برم، عناصر طبیعی جاشون رو گرفتند . صدای خش خش برگهای خشک شدند صدای قدمها و دست کشیدن من روی برگهای درخت گندهه شد شبیه نوازش دستی .
* با چشمهای جیرجیرکیم به نور ماه خیره میشم . شبها . در تاریکی همهجا .
*و شروع میکنم روزها رو شبیه لکه از سرم پاک کردن .
درباره این سایت