* وقتی از حرفی یا چیزی غمگین میشم، این قدر بهش فکر میکنم که درد مثل خون، تمام رگهای تنم رو فرا بگیره . بعد ناگهان از شدت درد، تمام جملات از سرم پاک میشن . و ناخواسته قسمتی از حافظهام هم از شدت درد در هم میشکنه و محو میشه .
* من اگه به جای یه زن عینکی با دامن و بلوز چهارخونه یه غاز وحشی بودم خوشبختتر بودم .
* اساسا باید طبیعت انسان جوری میبود که میشد هم/بستر چمن شد .
درباره این سایت