* الان دلم میخواست یک بچه توی شکمم ت میخورد .
* من حیف شدم . من باید زن یه گاوچران میشدم . که الکلی میبودم و ول میچرخیدم توی شهر و توی پرت ترین خانهی شهر، یک آدم بی ربط رو میبوسیدم .
* تمام اعضای بدنم از سرمای درون و برون داره میلرزه .
* راست میگفت . علی هم بارها چنین حرفی رو بهم زده .
* بهترین توصیف حالم میشه حال یک گاو ماده با ی پر از شیر که به جای دوشیده شدن با لگد افتادی به جان ش .
درباره این سایت